سرگرمی
داستان-sms-
یکی از علایم ظهور، خروج و نمایانگری موجودی گمراه و گمراه کننده به نام «دجال» است.
در لغت به هر دروغگو، دجال گفته میشود. توصیفات بسیار عجیبی دربارهاش گفته شده
که چون عمدتاً در منابع اهل تسنن یافت میشود و فاقد سند قابل اعتماد است،
نمیتوان به آنها اعتماد کرد. نقش گمراه کنندگی او آنچنان است که لزوم احتراز
از هر عامل گمراهی و افسون را به ما هشدار میدهد.
آیا او انسان است؟ تکنولوژری است؟ ابلیس است؟ یا... .
این مسئله باعث شده که احتمالات مختلفی دربارهاش داده شود.
توصیه ما آن است که از هر عامل فریب و دروغ بپرهیزیم و یاریگر او نیز نباشیم
تا مبادا ناخود آگاه یار دجال یا فریب خورده او گردیم!
«دجّال» در زبان عربی به معنای «آب طلا» و طلا اندود کردن است و به همین علت،
افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه میدهند «دجّال» نامیده میشوند.از روایات استفاده میشود،
دجّال ستمکاری است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد.
البته در آموزههای هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است.
افرادی در هر سه جامعه دینی میگویند: دجّال تولد یافته و زنده است.
در برخی روایات از خروج «دجّال» به عنوان نشانة ظهور و در برخی دیگر،
از آن، به عنوان یکی از «اَشْراطُ السَّاعَة» (نشانههای برپایی قیامت) یاد شده است.
این نشانه، در کتابهای اهل سنّت بیشتر یکی از نشانههای برپایی قیامت دانسته شده است؛
ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن، به عنوان حادثهای مهّم که
مقارن ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ خواهد داد،یاد شده است.
دربارة دجّال، چند احتمال وجود دارد:
احتمال اول: دجّال نام شخص معیّنی نیست و هر کس که با ادعاهای پوچ و بیاساس و
با توسل به حیلهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است.
اینکه در روایات، از «دجّال»های فراوان سخن به میان آمده است، این احتمال را تقویت میکند.
پیامبر اکرم- فرموده است: قیامت، برپا نمیشود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند.
مهدی قیام نمیکند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگویند: من پیامبرم.
در روایات، از این «دجّال« ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است؛ در بعضی دوازده،
در برخی سی و در برخی شصت و یا هفتاد دجال آمده است.از میان این دجالها فردی که در دروغگویی،
حیلهگری و مردم فریبی سرآمد همة دجالان و فتنهاش از همه بزرگتر است،
نشانة ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یا برپایی قیامت است. بر این اساس،
دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همة «دجّال»ها میآید
و دیگر گروهی شیّاد و دروغگو که دست به فریب کاری و گمراهی مردم میزنند.
پیامبر اکرم- میفرماید: «پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد.»
حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانة هر انقلابی، افراد فریبکار
و منافق که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزشهایند، برای نگهداشتن فرهنگ
و نظام جاهلی گذشته، همة تلاش خود را به کار میگیرند و با سوء استفاده از زمینههای فکری
و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیلهگری میزنند.
در انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین خطری پیشبینی شده است.
از آنجا که این انقلاب از همة انقلابهای تاریخ بزرگتر و گستردهتر است،
خطر فریبکاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گستردهتر است. در آستانة ظهور،
آنان همة تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آنها را از نتیجة قیام حضرت،
دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال میتوان گفت:
ممکن است یکی از آن دجّالها که صفات زشت در او بیشتر از همه وجود دارد، نشانه ظهور باشد.
احتمال دوم: فردی معیّن و مشخص به نام «دجّال» در دورة غیبت ـ با همان ویژگیهایی
که برای وی بیان شده است ـ خروج میکند و مردم را به انحراف میکشاند.
برخی با استناد به بعضی از روایات، او را زنده میدانند؛ برای مثال گفته میشود که او
در زمان حضرت رسول اکرم-زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند.
برخی از کتابها و فیلمها نام «دجّال» برخود دارند. «دجّال» لقب دغلبازی است
که نزد یهودیان «آرمیلوس» و نزد مسلمانان «صائدبنصید» نامیده میشود.
اصل داستان «دجّال» در کتابهای مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل،
واژة «دجّال» بارها به کار رفته و به کسانی که منکر حضرت مسیح علیهم السلام باشند
یا «پدر و پسر» را انکار کنند، «دجّال» گفته شده است: «دروغگو کیست،
جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند.»
طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کردهاند که اصبغ بن نباته از حضرت علی علیهم السلام پرسید:
ای امیر مۆمنان! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: «دجّال، صائد بن صائد (صید) است.
بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند...
چشم راستش ممسوح [به هم چسبیده و حدقه ندارد] و چشم دیگرش بر پیشانی است
و مانند ستاره صبح میدرخشد. در آن، نقطه عَلَقهای [خون بسته شده] است که با خون در آمیخته است
و میان دو چشمش نوشته است: «کافر» و هر خواننده و بیسواد آن را میخواند.
در دریاها فرو میرود و آفتاب با او میگردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است
که مردم تصور میکنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج میکند؛ در حالی که بر الاغ
سپیدی سوار است. هر گام الاغش، یک میل [حدده 185 متر] است و زمین، منزل به منزل زیر
پایش در نوردیده شود. بر آبی نگذرد؛ جز آنکه فرو رود. تا روز قیامت.
به آوازی که همة جن و انس و شیاطین ـ در شرق و غرب ـ عالم آن را میشنوند،
فریاد کند: ای دوستان من! نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود.
منم پروردگار شما. دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشمی است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود.
به راستی که پروردگار شما، نه یک چشم است و نه غذا میخورد، نه راه میرود
و نه زوال دارد و خدا از این اوصاف برتر است. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار،
ناپاک زادگاناند و صاحب پوستینهای سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنهای که آن را افیق نامند
به دست کسی که عیسی علیهم السلام پشت سرش نماز میخواند، هنگامی که سه ساعت
از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.»
احتمال سوم: مراد از «دجّال» همان سفیانی است که در کتابهای اهل سنّت بیشتر با عنوان «دجّال»
و در کتابهای شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است.
احتمال چهارم: دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطرة فرهنگ مادی بر جهان است.
برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همة ویژگیهایی را که برای دجّال بیان شده،
با ویژگیهای استکبار جهانی برابر دانستهاند. «استکبار» به معنای واقعی، دجّال است
که خود را قیّم[سرپرست] ملتها میداند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم،
در همه جای زمین دخالت میکند و همه را به زیر سلطه خویش میآورد.
از نکات شگفتآور و تأمل برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی، ارتباط تنگاتنگ بین دجّال و یهودیان است.
در روایات، بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شدهانددر منابع اهل سنّت به صورت عمده،
سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی علیهم السلام است.
امیر مؤمنان علی بن ابیطالب(ع) در حال سخنرانی بودند که سه مرتبه فرمودند:
«پیش از آنکه مرا از دست داده و نیابید، هر چه میخواهید بپرسید». شخصی از نیکان
به نام صعصعة بن صوحان از جا برخاست و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! دجال کیست؟
حضرت در پاسخ فرمودند: «آگاه باشید که ]نام[ دجال صائد بن الصائد است.
بدبخت کسی است که او را تصدیق کرده و بپذیرد و خوشبخت کسی است که او را تکذیب کند.
او از منطقهای ظهور میکند که آنرا "اصبهان" گویند. از محلهای که به محله یهودیان معروف است.
چشم راست او به هم چسبیده و هیچ حدقهای ندارد (ممسوح است). چشم دیگر او در پیشانیاش است
و آنچنان روشن است که مثل ستاره صبح میدرخشد. در چشم او گوشتی است که گویا به خون مخلوط است
و بر پیشانیاش – مابین دو چشم – نوشته است کافر که هر کاتب و بیسوادی میتواند آنرا بخواند.
دریاها را درمینوردد و خورشید با او سیر میکند. در مقابلش کوهی از دود و در پشت سرش کوه سفیدی است
که مردم میپندارند که غذاست. او در زمان قحطی سختی خروج میکند. در زیر پایش الاغی سبز یا تیره رنگ است.
هر گام الاغ او یک میل راه طی میکند. سریع در زمین به سیر و گردش میپردازد.
از چشمه و آبی که بگذرد تا روز قیامت خشک میشود. با صدای بلند – که همه اهل مشرق
و مغرب میشنوند– فریاد میزند: به سوی من بیایید ای اولیا و دوستان من! من ] خدایی هستم که[ خلق کرد
و صورتها را آفرید و تقدیرات را مقدر کرد و راهنمای شماست. "أنا ربکم الاعلی" دروغ میگوید!
او دشمن خداست ... و در نهایت به دست آنکه عیسی پشت سرش نماز میخواند
(حضرت مهدی) کشته میشود».در اینکه حقیقتاً دجال کیست؟ نمیتوان – فعلاً – به جمعبندی نهایی برسیم.
اما به طور خلاصه، احتمالاتی در اینباره وجود دارد:
الف. دجال، شخصیتی حقیقی است که کارهای خارق العادهای را در قالب سحر انجام میدهد،
او در آخر الزمان خروج میکند. و سرکرده یک فتنه عظیم برای بشریت است.
همانطور که از معنای لغوی کلمه دجال معلوم است، او شخص ساحر و خدعهگری است
و دارای امکانات مادی فراوانی است. بعضی روایات او را مسیح گمراهی نامیده که در مقابل مسیح هدایت؛
یعنی حضرت عیسی(ع) است.
او در زمان ظهور امام زمان(عج) شروع به فعالیت علیه حضرت کرده و به اصطلاح پرچم خویش را برمیافرازد.
او از کسانی است که عمر طولانی دارد و هم اکنون نیز موجود بوده و تا زمان خروجش زنده خواهد ماند.
او سراسر جهان به جز مکه و مدینه را فتح خواهد کرد.«دجال، نمادی است
از اوج تمدن و تکنیک غرب که با اسلام و مبانی آن ستیز دارد. تمدنی که در صدد
به سلطه کشیدن هر انسانی است ... ما به طور وضوح مشاهده میکنیم که چگونه تمدن
و تکنیک غرب مادیگرا در این عصر بر تمامی جوامع، حتی مسلمانان تسلط پیدا کرده است...»
واژۀ دجال در زبان عِبری و در آموزههای یهود به معنی «دشمن خدا» است که از ترکیب دو واژه «دج» یعنی دشمن،
ضد و «ال» یعنی خدا، پدید میآید. (در زبان عبری «ال» و «ایل» به معنی خداست،
مثل اسرائیل به معنی دوست خدا، یا به تفسیر یهودیان به معنای غلبه کننده بر خدا)
دجال در زبان عربی از ریشه «دجل» به معنای بسیار دروغگو و حیلهگر است.
در انجیل این واژه تنها در نامههای یوحنّا وجود دارد و از کسانی که حضرت مسیح
و یا «پدر و پسر» را انکار کنند، به عنوان دجال یاد شده است. این واژه در ترجمه انگلیسی
کتابهای مقدس مسیحی، به آنتی کرایست [Anti christ] (= ضد مسیح) که معادل یونانی
آن [antichristos] میباشد، معادل سازی شده است. چنان که در نامه اوّل یوحنّا باب دوم آیه ۱۸ میخوانیم:
«ای بچّهها این ساعت آخر است و چنان که شنیده اید که دجّال میآید الحال هم دجّالان بسیار ظاهر شدهاند
و این را میدانم که ساعت آخر است.» و نیز در همین رساله در آیات ۲۲ و ۲۳ میخوانیم : «دروغگو کیست
جز آن که مسیح بودن (یعنی نجات دهنده بودن) عیسی را انکار کند و آن دجّال است که پدر و پسر را انکار مینماید.»
در روایات زیادی از اهل سنت، خروج دجال از نشانههای برپایی قیامت دانسته شده است.
در کتابهای روایی شیعه، تنها چند روایت در مورد خروج دجال به عنوان یکی از علائم ظهور
حضرت مهدی(عج) آمده است که از نظر سند، معتبر و قابل قبولی نیستند.
دجال درروایات اهل سنت
در روایات زیادی از اهل سنت، خروج دجال از نشانههای برپایی قیامت دانسته شده است .
قسمت عمده روایات در مورد دجال را «احمد بن حنبل» در کتاب «مسند» و «تِرمِذی» در «صحیح» خود
و «ابن ماجه» در «سنن» و «مسلم» در «صحیح» و «ابن اثیر» در «النهایه» از عبدالله بن عمر
و ابوسعید خُدری و جابر بن عبدالله انصاری نقل کردهاند.
دجال در منابع شیعی
کتابهای روایی شیعه اشارهای به خروج دجال و فتنههای قبل از ظهور نداشته و تنها بیان میکنند
که دجال به دست امام زمان(ع) کشته میشود و در روایت دیگری به دست حضرت عیسی کشته میشود.
در این روایات هیچ اشارهای به مباحث طرح شده در روایات اهل سنت، از فتنههای دجال،
قیافه او، مردمان پیرو او و … ندارد.
بنا بر روایتی از پیامبر اکرم ذکر دجال در پیشینیان بوده ولی وجودش در آیندگان است: …
الدَّجَّالَ اسْمُهُ فِی الْأَوَّلِینَ وَ یخْرُجُ فِی الْآخِرِینَ …
اگر اصل قضیه دجال صحت داشته باشد، بیتردید بسیاری از ویژگیهایی که برای آن بیان شده،
افسانه به نظر میرسد. روایتی را قطب الدین راوندی از طرق اهل سنت از پیامبر نقل کرده است:
«هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر آن که قومش را از فتنه دجال بر حذر داشت.»
با توجه به معنای لغوی «دجال»، به نظر میرسد مقصود از آن، نام شخص معینی نباشد،
بلکه هر کسی که با ادّعاهای پوچ و بیاساس و با تمسّک به انواع حیلهگری و نیرنگ در صدد فریب مردم باشد،
دجال است. بر این اساس، میتوان به وجود دجالها متعدد قائل شد که در دورههای گوناگون ظاهر شده
و به فتنهگریهایی پرداخته و مردم سست ایمان را دچار حیرت کرده باشند. وجود روایاتی که در آن
سخن از دجالهای متعدد رفته است، این احتمال را تقویت میکند،از جمله روایتی که از پیامبر
اسلام نقل شده است: پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال خروج خواهند کرد.
از این رو قضیه دجّال بیانگر این مطلب است که در آستانه قیام حضرت مهدی علیهالسلام،
فردی حیلهگر برای نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلی، همه تلاش خود را به کار میگیرد
تا مردم را نسبت به اصالت و تحقّق آن قیام آسمانی و استواری رهبریش، دچار تردید سازد.
در مورد دجّال تحلیلهای ذوقی زیادی عرضه شده است؛ ولی هیچ یک مستند روشن و قطعی نداشته
و تنها بر اساس احتمالات و گمانهزنی هستند.
زمان خروج
در حدیثی آمده است : هنگامی که غنایم قسطنطنیه را تقسیم میکنند، خبر خروج دجال به حضرت و یارانش میرسد.
در آستانه ظهور حضرت مهدی(عج) نشانههای بسیاری بروز میکند که یکی از آنها، خروج «دجّال» است.
دربرخی روایات غیر قطعی، زادگاه دجّال اصفهان یا بجستان و یا خراسان معرفی کرده شده است.
ویژه گیها،عقاید و افکار
در روایات (که ریشه اکثر آنها منابع اهل سنت هستند) آمده که دجال ادّعای الوهیت کرده
و به وجود او خونریزی و فتنه در عالم واقع میشود. از اخبار چنین برمیآید که یک چشم او
مالیده و ممسوح است و چشم چپ او در میان پیشانیاش واقع شده و مانند ستاره میدرخشد
و تکّه خونی در میان چشم او واقع است. بسیار بزرگ و تنومند و دارای شکل عجیب و غریب
و بسیار ماهر در سِحْر است. در پیش او کوه سیاهی قرار دارد که به نظر مردم میآید، کوه نان است
و در پشت سرش کوه سفیدی که از سِحْر به نظر مردم آبهای صاف جاری میآید. او فریاد میزند: بندگانم
من پروردگار بزرگ و والای شما هستم».
«دجّال» از همه جا میگذرد و فقط در مکه و مدینه و بیت المقدّس قدم نمیگذارد. ef>الزام الناصب، ص۷۴
بیشتر پیروان او افراد یهودی زنازاده عربهای بیابانی هستند که تاج بر سر دارند.
پیامبر(ص) درباره دجّال فرمود: «هر مؤمنی که دجّال را ببیند آب دهان خود را به روی او بیندازد
و سوره حمد را بخواند برای اینکه سحر آن ملعون را دفع کند».
طبق نقل امام صادق علیهالسلام، امیر مؤمنان علی علیهالسلام در ضمن خطبهای طولانی فرمود:
«حضرت مهدی(عج) با یارانش از مکّه به بیت المقدّس میآیند و در آنجا بین آن حضرت و دجّال
و ارتش دجّال جنگ واقع میشود، دجال و ارتش او شکست میخورند، به طوری که از اوّل تا آخر
آنها به هلاکت میرسند و دنیا آباد میشود».
بالاخره دجال به دست امام مهدی(عج) یا به دست حضرت عیسی کشته میشود. طبق روایتی،
آن حضرت دجّال را در کُناسه کوفه به دار میزند و در روایتی دیگر در فلسطین در کنار
دروازه لد نزدیک بیت المقدّس کشته میشود و در جای دیگر ذکر کردهاند که در عقبه افیق شام به هلاک خواهد شد.
آنچه در توصيف دجال معروف است، اين است كه وى مردى است كافر (برعكس سفيانى كه ادعاى
مسلمانى مىكند و ذكر يارب يارب مىگويد و...) يك چشم بيش ندارد، آن هم در پيشانىاش واقع شده
و مانند ستارهاى مىدرخشد. حال منظور از اين دجال كيست؟ آيا در جامعه كنونى ما مصداق دارد؟
دجال از ريشه دجل به معناى دروغ گوى حيله كار است. اصل داستان دجال در كتابهاى مسيحيان است.
در انجيل اين واژه بارها به كار رفته است و از كسانى كه منكر حضرت مسيح باشند، به عنوان دجال ياد شده است.
در ترجمه انگليسى كتابهاى مقدس مسيحى واژه «آنتى كِراسْت» Antichrist. (دجال، ضدمسيح) به كار رفته است.
در روايات زيادى از اهل سنت، خروج دجال از نشانههاى برپايى قيامت دانسته شده است.
در كتابهاى روايى شيعه، تنها چند روايت در مورد خروج دجال به عنوان يكى از علايم
ظهور حضرت مهدى(عج) آمده است كه از نظر سند، معتبر و قابل قبول نيستند
ر.ك: بحارالانوار، ج 52، ص 193.. در حديثى آمده است: «هنگامى كه غنايم قسطنطنيه را تقسيم مىكنند،
خبر خروج دجال به حضرت و يارانش مىرسد» معجم احاديث امام مهدى، ج 2، ص 50.. با توجه
به معناى لغوى «دجال»، مقصود از آن، چه بسا نام شخص معينى نباشد؛ بلكه هر كس كه با
ادعاى پوچ و بىاساس و با تمسك به انواع و اسباب حيلهگرى و نيرنگ در صدد فريب مردم باشد، دجال است.
بر اين اساس دجالها متعدد خواهند بود. بنابراين احتمال، قضيه دجال بيانگر اين مطلب است كه در آستانه
انقلاب مهدى(عج)، افراد حيله گرى براى نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلى همه تلاش خود را به كار مىگيرند
تا با تزوير و حيلهگرى مردم را نسبت به اصالت و تحقق آن انقلاب و استوارى رهبرى دچار ترديد سازند!!
چه بسا «دجال» كنايه از كفر جهانى و سيطره فرهنگ مادى بر ضد جهان باشد. استكبار با ظاهرى فريبنده
و با قدرت مادى، صنعتى و فنى عظيمى كه در اختيار دارد، سعى مىكند مردم را فريب دهد و مرعوب قدرت
و ظاهر فريبنده خود كند. براين اساس است كه پيامبران، امتهاى خود را از فتنه دجال بيم دادهاند:
«ما بعث الله نبيا الا و قد انذر قومه الدجال»؛ بحارالانوار، ج 52، ص 205؛ ر.ك: دادگستر جهان،ص 223،
چشم به راه مهدى، ص 289.؛ «هيچ پيامبرى مبعوث نشد، مگر آنكه قومش را از فتنه دجال بر حذر داشت».
به نظر نگارنده، ظهور شخصى به نام دجال و دشمنىهاى شديد او با امام مهدى و فتنههاى فراوان او،
قرين صحت است و براساس روايات گروههاى فراوانى (چون يهوديان، زنا زادگان، شراب خواران،
آوازه خوانان، افراد سفيه و...) از او حمايت خواهند و فرجام كار او نيز كشته شدن به دست امام مهدى(عج) است.
امام صادق«ع» مىفرمايد: «قائم بعد از غيبت ظهور مىكند و دجال را مىكشد و زمين را از هر ظلم
و ستمى پاك مىسازد» معجم احاديث الامام مهدى(عج)، ج 2، ص 134.. البته در منابع اهل سنت آمده
كه دجال به دست عيسى«ع» كشته مىشود كه منافاتى با اين ديدگاه شيعه ندارد؛
زيرا عيسى«ع» تابع حضرت مهدى(عج) بوده و به دستور او دجال را مىكشد.
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در چهار شنبه 3 تير 1394برچسب:, ساعت
8:55 توسط meysam| نظر بدهيد